تماشاگر خوب!
پتروس غالي؛ دبيرکل دوران نسل کشي ها
پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در سال 1991، بسياري از کارشناسان عرضه روابط بين الملل گمان مي کردند، شايد از اين پس سازمان ملل که وظيفه حفظ صلح و امنيت بين المللي را- طبق بند 1 ماده 1 منشور- بر عهده دارد، با چالش ها و مشکلات کمتري رو به رو شود. اما رخدادهاي دهه 90 نشان دادند در نظام تک قطبي نه تنها از ميزان مشکلات اين نهاد و دبيرکل آن- به عنوان عالي ترين مقام اداري اين سازمان و هماهنگ کننده فعاليت هاي آن- کاسته نشده، بلکه ثبات و نظم به کالاهاي عمومي کمياب تري تبديل شده اند. به قول برژينسکي عبارت «بي نظمي جهاني» به جاي «نظم نوين جهاني» براي توصيف اين دوره، بيشتر کاربرد خواهد داشت. پتروس غالي نخستين کسي بود که در اين فضا به دبيرکلي سازمان ملل رسيد اما به دليل مشکلات موجود نتوانست دوام بياورد و از سوي آمريکا کنار گذاشته شد.
منشور سازمان ملل متحد در تاريخ 26 ژوئن 1945 در سانفرانسيسکو به امضا رسيد. بر پايه فصل سوم اين منشور، ارکان اصلي سازمان عبارتند از: مجمع عمومي، شوراي امنيت، شوراي اقتصادي و اجتماعي، شوراي قيمومت، ديوان بين المللي دادگستري و دبيرخانه. در اين ميان، منشور به دبيرکل که در رأس دبيرخانه قرار دارد، نقش برجسته اي داده اما محدوديت هايي هم براي وي فراهم کرده است. ماده 97 منشور اشاره مي کند دبيرکل توسط مجمع عمومي ولي به توصيه شوراي امنيت تعيين مي شود. اين توصيه باعث مي شود نقش شوراي امنيت- به ويژه اعضاي دائم آن- در انتخاب دبيرکل و حتي ادامه کار وي، کاملاً برجسته شود. بنابراين، اعضاي دائم حتي طبق مواد منشور- گاهي هم غير قانوني- مي توانند از دبير کل انتظاراتي چون همراهي و همکاري داشته باشند؛ انتظاراتي که پتروس غالي در زمان تصدي پست دبيرکلي نتوانست آنها را برآورده کند و براي دور دوم انتخاب نشد.
پتروس غالي، عالم سياسي و سياستمدار
پتروس پتروس غالي (بطروس بطروس غالي) در تاريخ 14 نوامبر 1922 در يک خانواده قبطي مسيحي در قاهره به دنيا آمد. خانواده پدري او با فعاليت هاي سياسي بيگانه نبودند. پدربزرگ او از سال 1908 تا 1910- سالي که ترور شد- نخست وزير مصر بود. پتروس غالي در سال 1946 از دانشگاه قاهره فارغ التحصيل شد و سپس تحصيلات خود را در دانشگاه پاريس در مقطع دکترا در رشته حقوق بين الملل دنبال کرد. در سال 1979 به عنوان استاد «حقوق بين الملل» و «روابط بين الملل» در دانشگاه قاهره فعاليت مي کرد و جايگاه استادي خود را تا سال 1999 حفظ کرد. او همچنين رياست «مرکز مطالعات سياسي و استراتژيک» را در سال 1975 و رياست کانون آفريقايي مطالعات سياسي را در سال 1980 برعهده داشت. او از سال 1963 تا 1964 مدير مرکز تحقيقات آکادمي حقوق بين الملل لاهه و استاد مدعو دانشکده حقوق دانشگاه پاريس ميان سال هاي 1967 و 1968 بود. تحصيلات پتروس غالي در رشته هايي چون حقوق بين الملل و روابط بين الملل و پيشينه سياسي خانوادگي وي باعث شدند که پايش به حوزه سياست باز شود. فعاليت هاي سياسي وي در دوره انور سادات- رئيس جمهور مصر که در ششم اکتبر 1981 ترور شد- گسترش پيدا کرد. او از 1974 تا 1977 عضو کميته مرکزي اتحاديه سوسياليست عرب بود. پتروس غالي همچنين يک بار در سال 1977 و بار ديگر ميان سال هاي 1978 تا 1979 وزير امور خارجه مصر شد. او قبل از رفتن به سازمان ملل چند ماهي هم معاون وزير امور خارجه شد. در زمان تصدي پست وزارت خارجه بود که در توافق هاي صورت گرفته ميان انور سادات و مناخيم بگين- نخست وزير وقت رژيم صهيونيستي- نقش مهمي بازي کرد. بر پايه تحقيقات يک روزنامه نگار به نام ليندا ملورن (Linda Melvern) پتروس غالي در فروش 26 ميليون دلار سلاح به دولت روآندا در سال 1990 نقش مؤثري بازي کرد. بعدها اين سلاح ها در جنگ داخلي روآندا از سوي هوتوها جهت نسل کشي مورد استفاده قرار گرفتند. نکته جالب توجه اينجاست هنگامي که هوتوها در سال 1994 تونسي ها را قتل عام مي کردند. دبيرکل سازمان و مسؤولي که مي توانست نظر شوراي امنيت را براي رسيدگي به حفظ صلح و امنيت بين المللي جلب کند، کسي بود که خود چهار سال قبل به هوتوها سلاح فروخته بود!
در سازمان ملل
پتروس غالي از يکم ژانويه 1992 تا 31 دسامبر 1996- براي يک دوره پنج ساله- به عنوان ششمين دبير کل سازمان ملل متحد خدمت کرد. پيش از او به ترتيب تريگولي، داگ هامر شولد، اوتانت، کورت والدهايم و خاوير پرز دکوئيار مقام دبيرکلي را برعهده داشتند. در سال 1992 و پس از رسيدن به دبيرکلي سازمان ملل، پتروس طرح «برنامه اي براي صلح» را براي کشمکش هاي خشونت بار پيشنهاد داد.
با وجود اين، پتروس غالي هنگام نسل کشي روآندا که نزديک به يک ميليون کشته برجاي گذاشت، نتوانست سازمان ملل را به اقدام مؤثري در اين زمينه وادارد و مورد انتقادهاي جدي قرار گرفت. پتروس غالي در جنگ داخلي آنگولا هم نتوانست نظر اعضاي سازمان را براي دخالت در اين جنگ جلب کند اما اين، همه ماجرا نبود. در زمان پتروس غالي يکي از وحشيانه ترين نسل کشي هاي پس از جنگ جهاني دوم؛ نه در جنگل هاي آمازون و ميان قبايل بدوي اين منطقه بلکه در قلب اروپاي آباد و آزاد رخ داد. پس از فروپاشي يوگوسلاوي، صرب ها که خود را مالکان اصلي سرزمين هاي يوگسلاوي سابق مي دانستند، به کشتار ديگر اقوام به ويژه مسلمانان دست زدند. زماني که صرب ها از هيچ جنايتي حتي تجاوز به زنان مسلمان روي گردان نبودند و مردان مسلمان را گروه گروه قتل عام مي کردند. سازمان ملل، اتحاديه اروپا و ديگر نهادهاي بين المللي تنها تماشاگر بودند. آنها با اين کار عملاً دست صرب ها را براي جنايت بيشتر باز گذاشتند. همه اين جنايت ها در زمان پتروس غالي- اين فارغ التحصيل رشته حقوق بين الملل، اتفاق افتاد و بيش از پيش اعتبار او به عنوان دبيرکل سازمان زير سؤال رفت. کار به جايي رسيد که برخي حتي نقش سازمان ملل را در حفظ صلح و امنيت بين المللي، انکار کردند.
در حسرت دور دوم
از آنجا که قدرت براي برخي شيرين است و مقام دبيرکلي دلنشين، پتروس غالي عزم خود را براي دور دوم جزم کرد. در سال 1996، ده عضو شوراي امنيت که از سوي سه عضو غيردائم آفريقايي اين شورا يعني مصر، گينه بيسائو و بوتسوانا رهبري مي شدند طي قطعنامه اي از دور دوم دبير کلي پتروس غالي- تا سال 2001- حمايت کردند اما آمريکا اين قطعنامه را وتو کرد. انگلستان، لهستان، کره جنوبي و ايتاليا هم از اين قطعنامه حمايت نکرده بودند. با وجود اينکه آمريکا اعلام کرده بود قطعنامه را وتو مي کند چهار کشور به اين قطعنامه رأي مثبت داده بودند. البته اين نخستين باري نبود که يک دبيرکل با رأي وتوي يکي از اعضاي دائم شوراي امنيت روبه رو مي شد. هنگامي که کورت والدهايم اتريشي- چهارمين دبيرکل سازمان ملل- قصد داشت براي بار سوم به مقام دبيرکلي سازمان ملل برسد، چين از حق وتوي خود براي جلوگيري از اين امر استفاده کرد. اما پتروس غالي از يک جهت نامش بيش از ديگر دبير کل ها بر سر زبان ها افتاد. او نخستين دبيرکلي بود که نتوانست براي بار دوم انتخاب شود و از اين رو جاي خود را به کوفي عنان داد. ريچارد هالبروک- ديپلمات مشهور آمريکايي که در تاريخ 13 دسامبر 2010 درگذشت- در مورد علت مخالفت آمريکا براي انتخاب دوباره پتروس غالي مي نويسد: «ايالات متحده به خاطر نارضايتي پتروس غالي از حمله آمريکا و ناتو به مواضع صرب ها از او حمايت نکرد اما بر اين باور است که اين تصميم آمريکا مورد تأييد متحدان آمريکا نبود.» استنلي ميزلر، زندگينامه نويس کوفي عنان هم بر اين باور است که نارضايتي پتروس غالي از جمله به مواضع صرب ها در بوسني به خاطر نگراني فرانسوي ها و انگليسي ها از اين تاکتيک بود زيرا اين دو کشور بيشترين حافظان صلح سازمان ملل را دارا بودند و از اينکه صرب ها عليه سربازانشان به اقدامات تلافي جويانه دست بزنند، هراس داشتند. ميزلر مي افزايد يکي از دلايل ديگر مخالفت آمريکا با پتروس غالي اين بود که بيل کلينتون از اين راه مي خواست محبوبيت خود را بالا ببرد زيرا سناتور باب دال- نامزد جمهوري خواهان در انتخابات رياست جمهوري 1996 آمريکا و رقيب کلينتون- بارها پتروس غالي را در زمينه هاي گوناگون مورد اتهام قرار داده بود و کلينتون مي خواست از او عقب نيفتد.
منبع: همشهري ديپلماتيک شماره 50
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}